میدونم واقعی نیست. میدونم شدنی نیست. میدونم وقتی با خدا شوخی میکنم اون صدای خنده فقط توو ذهن خودمه. میدونم گرفتن دستت توو خواب نشونی بر دوست داشتن من نیست. میدونم وقتی به گربه ی شل و یه چشم خرابه بغل سوپرمارکتی که همیشه وقتی میگی سایز کوچیک دستکش ظرفشویی میخوام، سایز بزرگشو میده، میگم "به خدا نمیخوام اذیتت کنم" نمیفهمه چی میگم.
میدونم وقتی به گنجشکهای گرسنه تووی تراس گفتم فردا بیان قول میدم براشون برنج بذارم، نباید انتظار داشته باشم بیان.
میدونم تو من رو یادت نیست. چون هیچوقت من رو ندیدی.
میدونم وقتی مامان میپرسه چرا گریه کردی نباید بگم "خیلی همو دوست داشتن بخدا" و انتظار داشته باشم قانع بشه که منظورم شخصیتهای فیلمی بود که بخاطرش یک روز تمام رو گریه کردم.
میدونم شخصیتهای کتاب، شبها نمیان بالای سر آدم. قلعه ی جادوگر هاول پشت خونمون نیست؛ جادوگرها با هم م نمیکنن که آیا صلاحه این دختر رو به جمعمون راه بدیم؟ برنارد ساعتش رو نمیذاره زیر بالشتم سوفی از خواب بیدارم نمیکنه که با جادوگر ویست همخونه بشم  یا اقای کرپسلی دستی به موهای نارنجیش نمی کشه و نگران شبحواره ها نیست
میدونم ولی میشه یه بار بشه؟

در بابِ همون داستان همیشگی.

چرا هر چی من دوست دارم هی ازم دور میشه؟

نامبرده از دست خودش سیر شده. هِی چیپس تعارف نکنید.

میدونم ,رو ,ی ,چشم ,یه ,خدا ,میدونم وقتی ,نیست میدونم ,وقتی به ,دوست داشتن ,انتظار داشته

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تراکم اندیشه‌ها یک مهاجر ، یک دانشجو بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ دلار و یورو پاییرPAYEER فیلم های اکشن آموزش فتوشاپ خانوم کتاب بیمه آسیا - نمایندگی قاسمی کد 900955 clevers تور های امارات متحده عربی