داره از اتاق میره بیرون. میگم "برقُ خاموش کن."میگه "چیزی نمیخوای؟". میگم "چرا. یه مامان. که بغل کنه. یه خواهر که شوخی کنه. یه بابا که حال آدمُ کجکی از لای در بپرسه. یه دل اروم که بدونه فردا بی دردسره. یه قلب ساده که دلش خوش باشه به اینکه کتاب جدید خریده."
میگه "خفه شو. بخواب" میره. برقُ خاموش نمی‌کنه.

در بابِ همون داستان همیشگی.

چرا هر چی من دوست دارم هی ازم دور میشه؟

نامبرده از دست خودش سیر شده. هِی چیپس تعارف نکنید.

یه ,خاموش ,کنه ,برقُ ,میگه ,میره ,برقُ خاموش ,کنه یه ,خوش باشه ,باشه به ,به اینکه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قصر خیال پمپ وکیوم روغنی دزپارت Hhttt ما مَردم ( We are people ) parketarta روزنوشت های من دانلود کتاب پی دی اف مهدی قاسمی ssb صالح انجم شعاع